۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

تضادها-اضطراب یا انتخاب

آدمی از همان آغاز جوانی,احساس دوگانگی و تضاد را در خود و دیگران می یابد.عموما تضادها ناشی از تعامل فرد با محیط و اجتماع است.عدم برخورد صحیح ازطرف خانواده ها می تواند از همان کودکی بذر دوگانگی را بیافریند.اجتماعی که قانونمند نباشد و مسئولان آن جامعه در ارائه سرویس دهی به افراد درست عمل نکنند,طیف وسیعی از تضادها و کشمکش های درونی را ایجاد می کند.تغییرات نامطلوب محیطی نیز می تواند در افراد چنین حالت هایی را بوجود آورد.
اگر تضادهای درونی در اولین فرصت ممکن برطرف شوند,آرامش روانی-ذهنی را درپی خواهند داشت.عدم برطرف شدن تضادها در زندگی,
اضطراب را هر بار به دنبال خواهد داشت و با ادامه و تشدید این وضعیت,اضطراب در طی زمان جزئی از وجود فرد شده به طوریکه گاها اضطراب های ناخودآگاه را نیز به دنبال خواهد داشت و شاید روزی فرد را در خطر بیماری افسردگی نیز قرار دهد.
هر فردی با انتخاب های آگاهانه یا ناآگاهانه خود درپی رفع کشمکش ها و تضادها می باشد.بهترین طریق برای مبارزه با چنین حالت های متضاد,تفکر و اندیشه فرد درباره موضوع موردنظر است به طوریکه به
گزینش صحیح بیانجامد و یا حداقل به واقعیت نزدیکتر باشد.انتخاب یک راه و عمل کردن به آن به ویژه اگر به واقعیت نزدیکتر باشد بسیار بهتر و سنجیده تر از انزواطلبی و عدم تصمیم گیری در حالت های دوگانه است.بنابراین با انتخاب های صحیح قادریم بر تجربیات مثبت خود و درنتیجه اعتماد به نفس و اطمینان خاطر خود بیفزائیم و تنها از این طریق است که می توانیم در حل وضعیت های دوگانه دیگر و حتی پیچیده تر به طریقی بهتر و مناسب تر عمل کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر