۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

طبیعت-تنهایی-اجتماع

گشت و گذار در طبیعت,تنهایی و روابط اجتماعی هرکدام باید به نحوی در زندگی فردی گنجانده شود.شادابی,تفکرات صحیح و موفقیت نتیجه تداخل شرایط فوق می باشد.
طبیعت:
ارتباط صمیمی با طبیعت باعث شادابی جسم و روان انسان می گردد.انسان موجودی کاملا مستقل و جدا از طبیعت نیست بلکه جزئی از کل است.کیست که عظمت و شکوه دریا,آسمان پرستاره,رنگین کمان زیبا,کوه های بزرگ و سر به فلک کشیده,تماشای رودخانه ای بزرگ از بلندی, آبشارها,باغی وسیع از گل و گیاه و...را ببیند و تاثیر نپذیرد؟به طور حتم تاثیری ناخودآگاه برای همگان ایجاد می شود,بخصوص برای کسانی که در عمق زیبایی ها و طبیعت فرو می روند.
تنهایی:
تنهایی جهت برنامه ریزی دقیق و یا فراهم کردن طرح و پروژه کاری لازم است.تنهایی باعث تمرکز می شود و ازطریق تمرکز است که به جنبه های اصلی و فرعی شغلی می پردازیم و نواقص کاری را بررسی می کنیم تا جهت رفع موانع گام برداریم.زمان های معینی از تنهایی جهت مطالعات شخصی و یا دسترسی به اطلاعات جدید شغلی ضروری است.در عصر اطلاعات,موفقیت و پیروزی نصیب کسانی می شود که به جدیدترین اطلاعات دسترسی دارند.
اجتماع:
روابط اجتماعی بخش مهمی از زندگی افراد را تشکیل می دهد.همه ما چه از جنبه روانی چه از جنبه شغلی به یکدیگر وابسته هستیم.میزان موفقیت در روابط اجتماعی هم به وضعیت ظاهری,حرکات فرد,تن صدا,حالات چهره,نوع نگاه و بیان,میزان اطلاعات در موضوع مورد نظر,صداقت در گفتار و همچنین روحیه شخص وابسته است.

احساس مهم بودن

اهمیت دادن به خویشتن یک خصوصیت بارز در نهاد هر انسانی است.این ویژگی آدمی یک مسئله روان شناختی بسیار مهمی است که کودک,جوان,میانسال,پیر,فردعادی یا متوسط,فقیر ,دارا,دانشمند,معلم,استاد و...نمی شناسد.احساس مهم بودن با شخصیت هر فردی گره خورده و بنابراین بسیار حساس می باشد.
همین احساس مهم بودن است که باعث بروز خلاقیت ها,ابتکارات,نظریه پردازی ها,تلاش بیشتر جهت کشف قوانین طبیعت,افزایش موفقیت های اقتصادی و تجاری,گسترش فناوری,رقابت دانشمندان و فیلسوفان و ...جهت بسط تئوری ها و نظریه هایشان می گردد.
اهمیت دادن به خود ازنظر رفتاری بسیار مهم بوده و از دو جنبه فردی و اجتماعی قابل بررسی است:
ازنظر فردی احساس مهم بودن
درحد اعتدال پسندیده است ولی اگر به خودشیفتگی بیانجامد به معنای خروج از اعتدال و درحقیقت یک نوع بیماری است. از جنبه اجتماعی مسئله "احساس مهم بودن" به ما متذکر می شود که در برخورد با دیگران رعایت ادب و احترام را به همنوع درنظر بگیریم.از این طریق هم پایبندی خود را به اخلاق نشان می دهیم و هم با دادن شخصیت به دیگران و رضایت مندی حس درونی آنها از جبهه گیری آنان نسبت به خود جلوگیری می کنیم.

تمایلات جنسی

یک نیرو و کشش بسیار قوی در وجود انسان,میل یا گرایش جنسی است.میل جنسی آدمی جاذبه هایی دارد که همواره در تمامی طول عمر انسان (با شدت های کمتر یا بیشتر)او را به این خواسته درونی سوق می دهد.همچنان که گرسنگی با غذا و تشنگی با آب برطرف می شود,گرایش جنسی نیز نیاز به برطرف شدن دارد.البته بسیار واضح و روشن است که اگرچه برطرف کردن چنین میل هایی ضروری است,افراط در این زمینه ها نیز می تواند خطرناک باشد.غذا خوردن و نوشیدن آب بیش از حد طبیعی همان قدر برای جسم و ذهن مضر است که اگر نسبت به میل جنسی نیز چنین وضعیتی را در پیش بگیریم.
اگر خواهان موفقیت حرفه ای و اجتماعی در زندگی هستیم,چنین میلی نیز باید در مسیرش هدایت شود.تفکرات جنسی صرف باعث کاهش تمرکز در فعالیت های روزمره می شود و چه بسیار افرادی که به دلیل توجه بیش از اندازه به نیروی قدرتمند جنسی از داشتن یک زندگی سالم,راحت و آسان محروم گردیدند و تفکر خلاق خود را از دست داده و موجب دردسر های فراوان برای خود,خانواده و گاها اجتماع شدند.
بنابراین کنترل کشش ها و تمایلات جنسی ازطریق قوانین عرفی و مدنی,زمینه های موفقیت کاری و حرفه ای بیشتری را ایجاد می کند.

عرضه کردن خود و ایده ها

گوشه گیری و انزواطلبی زایل کننده نبوغ و خلاقیت است.آدمی باید توانایی ها و قابلیت های خود را در معرض دید دیگران قرار دهد.پیشرفت و موفقیت هر فردی با عرضه کردن ایده ها و طرح ها یش به اشخاص دیگر امکان پذیر می گردد.خود را در معرض دید دیگران قرار دادن باعث ایجاد فرصت های جدید,جهش های شغلی و پیشرفت های مالی می گردد.

چرا تعصب مخرب است؟

تعصب به ملیت,نژاد,زبان,مذهب,ایده خاص و هر مقوله ای زایل کننده عقل است.اصولا تعصب در ارتباط با احساسات,عقاید و اندیشه های فردی است و با معیارهای عقلی و تفکر بیگانه است.تعصبات به دشمنی,جنگ,کینه و غرور کاذب می انجامد و بدین ترتیب جهانی ناآرام و نامطمئن را تجربه خواهیم کرد.
حتی
تعصب به یک روش علمی خاص خود مانعی بزرگ جهت پیشرفت های علمی است.تاریخ علم نیز گواه این مسئله است.به عنوان نمونه,زمانیکه گالیله(۱۵۴۶-۱۶۴۲م) ثابت می کند زمین مرکز عالم نیست و متحرک می باشد(برخلاف نظریه بطلمیوس و تائید نظریه کوپرنیک),ازطرف متعصبان زمان خود تا پای چوبه دار کشانده شد و اگر توبه اجباری نمی کرد چه بسا مرگش حتمی بود.
به طور کلی تعصب دراموری که ذکر گردید, دور کننده افراد از یکدیگر می باشد.باعث رواج خشونت می شود و تفاهم را ازبین می برد.

ترس-احساس حقارت-خجالت

ترس از وارد شدن در کار به خصوص کار جدید,یکی از مهمترین عوامل عدم موفقیت و شکست محسوب می شود.ترس زائیده اعتماد به نفس پائین است و اعتماد به نفس پائین نشان دهنده "احساس حقارت" می باشد.احساس حقارت عموما با حس شرم ساری و خجالت همراه است.
بنابراین,افراد ترسو اشخاصی خجالتی هستند.سطح روابط اجتماعی پائین تری دارند و بسیاری از
فرصت های کاری را به علت خصلت منفی شان از دست می دهند.همچنین خجالت بیش از حد موجب سواستفاده دیگران هم می شود.اگر مردم احساس کنند که طرف مقابل کمرو و خجالتی است,مطمئنا برخورد مناسبی نیز با فرد مورد نظر نخواهند داشت.
درحقیقت باید گفت که ترس و خجالت یعنی رفاقت با محرومیت.

زمان حال (لحظه اکنون) را دریابیم

باید خاطرات اندوهبار گذشته را فراموش کرد و ترس از آینده را کنار گذاشت.باید به همین موقعیت فعلی اندیشید و زندگی خلاق داشت.گذشته و آینده حاصل رفتاری است که اکنون انجام می دهیم.
لحظه
اکنون می تواند لحظه ای آرامش بخش همرا با احساس زیبایی باشد یا یک زمان مناسب برای تصمیم گیری جهت انجام فعالیتی.شاد بودن به فردا بستگی ندارد و شاید فردایی هم در کار نباشد.اگر اکنون بدنی سالم داریم قدر آنرا بدانیم که در زمان بیماری شاید دیگر دیر شده باشد.چرا که به وقت بیماری مصداق این جمله بسیار زیبای شاعر بزرگ سعدی شیرازی قرار می گیریم که فرمودند:"قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید." به همین ترتیب اگر قرار است کاری یا عملی مثبت انجام دهیم آنرا به فردا موکول نکنیم که برای هر فردایی,فرداهایی دیگر است.
عادت کردن به زندگی در زمان حال,بهترین راه جهت موفقیت و کامیابی است.

علاقه به کار-کار به عنوان تفریح

هر گونه باور و اعتقاد نسبت به کاری که انجام می دهیم بر عملکرد ما اثر می گذارد.ذهنیت مثبت باعث افزایش کارایی فرد می گردد و دید منفی نسبت به کار عاملی مهم جهت کاهش عملکرد فردی است.اشتیاق و علاقه به کار که از ذهنیت مثبت نسبت به کار ایجاد می شود هم زمینه های موفقیت و خلاقیت را فراهم می کند و هم باعث آرامش روحی و ذهنی فرد در طول مدت روز می گردد.
بیشتر خستگی های روزانه ما ناشی از عدم رضایت شغلی یا انجام خود کار می باشد.اگر از شغل خود ناراضی هستیم حتما باید به دنبال یک راهکار مناسب باشیم ولی اگر مجبور به انجام کاری هستیم لازم است که به کار به عنوان تفریح نگاه کنیم.در این صورت تنش و اضطراب فرد کاهش و عملکرد و موفقیتش افزایش می یابد.

فعالیت های فرعی (غیرضروری) درمقابل کارهای ضروری

بدترین کار ممکن این است که ما کاری که اصولا اهمیتی ندارد,آنرا به نحو احسن انجام دهیم.درحقیقت بجای اینکه به امور پایه و زیربنایی اهمیت دهیم به جزئیات و روبنا توجه کنیم.مثلا دانش آموز یا دانشجویی را قبل از یک آزمون مهم درنظر بگیرید که بجای اینکه بخش های مهم و ضروری کتاب را مورد مطالعه قرار دهد به جزئیاتی که حتی قبلا هم می دانسته و اساسا نظر هیچ طراح سئوالی هم قرار نمی گیرد چندین بار مرور کند.
انجام کارهای غیرضروری یعنی ازدست دادن زمان و شکست حتمی در انجام هرگونه فعالیتی.نکته کلیدی موفقیت و پیروزی انجام امور پایه و کارهای ضروری است.

پیام هایی از بزرگان


-کسی به حساب می آید که دیگران را به حساب آورد.
مالکم س.فوربس
-اگر مدام ورد زبانمان این باشد که اوضاع خراب خواهد شد,هیچ بعید نیست پیشگو شویم.
ایزاک سینگر
-بزرگترین کشف نسل من کشف این امر بوده که آدمی می تواند با دگرگون کردن طرز فکرش,زندگی خود را دگرگون کند.
ویلیام جیمز
-آدمها فقط در یک چیز مشترکند;آن هم متفاوت بودن است.
رابرت زند

تشویق و تحسین

همه ما به اهمیتی که اشخاص به خودشان می دهند کاملا واقفیم.اهمیت دادن به خود از "احساس وجود" و "من" هر فرد ناشی می شود و با شخصیت افراد در ارتباط می باشد و بنابراین بسیار حساس است."وجود" و "من" که هر شخصی به طور کلی از خودش احساس می کند در برابر ملامت و سرزنش شدیدا واکنش منفی و نسبت به تشویق واکنش مثبت نشان می دهد.
با توجه به توضیح فوق اهمیت تشویق و تحسین کاملا واضح و روشن است.بنابراین اگر فردی در حرفه اش دقیق می باشد و یا طرح و ایده جدیدی ارائه کرده است از وی تعریف و تمجید کنیم و در این گونه موارد در تعریف و تشویق کردن سخاوت داشته باشیم.تحسین و تعریف از دیگران موجب افزایش کارایی,ایجاد روحیه نشاط و بروز خلاقیت می گردد.البته تحسین می تواند جنبه شخصی نیز داشته باشد و فرد خودش را درصورت انجام کاری مثبت یا ابتکار عملش مورد تحسین قرار می دهد و باعث افزایش اعتماد به نفس و خلاقیت خود می شود.
وجود
فرهنگ تشویق و تحسین در خانواده میان والدین و والدین با فرزندان باعث حفظ و ثبات زندگی مشترک و استحکام خانواده می گردد و میزان موفقیت هرکدام از اعضا به طور چشمگیری افزایش می یابد.به همین ترتیب تعریف و تمجید از دانش آموزان,دانشجویان,کارمندان,دبیران,شاغلان و اساتید موفق و... کارایی و عملکرد آنان را در جامعه افزایش می دهد.
مطمئنا وجود فرهنگ تشویق در جامعه و حکومت باعث پیشرفت علمی و اقتصادی و همچنین بهبود مناسبات اجتماعی و اخلاقی می گردد.غرور ملی,روحیه نشاط و فرهنگ کار و تلاش افزایش می یابد و زمینه بروز خلاقیت افراد فراهم می شود.

رقابت

رقابت به معنای تخریب یا حذف رقیب نیست بلکه گامی موثر جهت اصلاح,تغییر مثبت یا بهتر شدن است.رقابت یکی از مولفه های مهم جهت پیشرفت و موفقیت فردی و اجتماعی محسوب می شود.
اگر برداشت افرادجامعه,فیلسوفان,حکومت,دانشمندان علوم طبیعی و انسانی,سیاست مداران,اقتصاددانان,نخبگان و...از رقابت; معنای
اصلاح و بهتر شدن باشد,تنش ها کاهش و امنیت افزایش می یابد.افراد به جای اینکه یکدیگر را تخریب کنند درجهت افزایش کارآمدی حرکت می کنند.مطمئنا این نوع تفکر باعث بهبود مناسبات اجتماعی و اقتصادی می گردد و عدالت معنای بهتری می یابد.
اگر در حوزه فردی نیز نسبت به مفهوم رقابت به همین دید تغییر مثبت و بهتر شدن نگاه کنیم هم ازنظر اقتصادی می توانیم پیشرفت کنیم و هم ازنظر روحی شرایط مطلوب تری را تجربه خواهیم کرد.حتی ایجاد روابط صمیمانه(بجای کینه,دشمنی و حسادت)با افراد موفق همکار یا دارای حرفه مشترک,یک راهکار مناسب جهت پیشرفت طرفین می باشد و در درازمدت هر دوطرف از وضعیت و شرایط موجود راضی و خشنود خواهند بود.