۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

آگاهی و بینش نسبت به رفتار

آدمیان تحت تاثیر عوامل گوناگون جسمی,روانی,عاطفی,محیط,اجتماع,تاریخ,خانواده,فرهنگ,اقتصاد,کودکی تا بلوغ و بعداز آن قراردارند.بنابراین بسیاری از رفتارها و کردار آدمی را باید مبنایی بدانیم که در آن رفتارها,عوامل فوق اثرگذارند و هم چنانکه این مسئله را عینا در رفتارهای خود و دیگران می بینیم.علم روانشناسی هم بر این موضوع تاکید بسیار دارد و بسیاری از مکاتب مختلف روانشناسی به بهترین وجهی بر این مسئله صحه می گذارند.

با این مقدمه باید گفت که بسیاری از رفتارهای ما حالت های ناآگاهانه و به عبارتی صحیح تر غیرارادی و جبری پیدا می کند.ولی از آن جایی که آدمی دارای تعقل و شعور می باشد,پس رفتارهای او نیز باید از آگاهی و بینش برخوردار باشد و چنین آگاهی و شناختی به ویژه جهت جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار ضرورت دارد.


وجود و حضور آگاهی و بینش نسبت به رفتارهای خود و دیگران, وضعیت جبری و غبرارادی رفتارها را تحت شعاع قرارمی دهد و کنترل انسان را بر اعمالش بیشتر کرده و درحقیقت معنای بهتری از اراده و انتخاب را در ذهن فرد ایجاد می کند.


بنابراین,آدمی به جای اینکه خود رفتار را درنظرگیرد لازم است در پی دلیل و علت رفتار خود و دیگران برآید و بر اساس دلیلی که می یابد رفتار خود را بروز دهد.چنین رفتاری به دلیل حضور هوشیاری و شناخت در مورد انسان ارزشمند خواهد بود و "انسان بودن" را به بهترین نحوی نشان می دهد.

در پایان باید گفت که هرچه آگاهی انسان از علل رفتارهای خود و دیگران بیشتر گردد به همان نسبت وی را از جبرهای رفتاری دور خواهد کرد که درصورت عدم آگاهی نسبت به آن همواره به رفتارهایی از روی عادت می انجامید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر